نجات دادن خودتان چقدر آسان است!! قسمت ۹ از ۱۵

من از وقتی‌که یادم نمی‌آید، یک بودا بوده‌ام. و وقتی به اینجا برگشتم، حتی من هم، همه چیز را فراموش کردم. و من از مدت‌ها پیش، از سال ۲۰۰۵، قبل ازاینکه برای آن اعتکاف به مجارستان بیایم، درباره خودم مطلع شدم که با خدا یکی هستم. از آن زمان می‌دانستم، اما به شما نگفتم چون نمی‌دانستم چطور آن را بیان کنم. نمی‌خواستم این کار را کنم، چون یک شخص‌ معمولی بودن، یا حتی فقط یک استاد بودن، خودش به اندازه کافی زیاد است. مردم به شما نگاه میکنند، مردم می‌خواهند شما را بخورند، از شما می خواهند به آنها برکت دهید و انواع چیزها را میخواهند برای هر کاری که می خواهند بکنند، برای هر کار پیش پا افتاده‌ای. و این شما را آزار خواهد داد، انرژی تان را به هم می ریزد، و از قبل هم کلی کارما هست. و کلی دشمن، دردسر و حسادت. اگر حتی به آنها بگویید که یک بودا هستید، یا با خدا یکی هستید، اوه، نمی‌دانستم چقدر ناخوشایند خواهد بود.

پس در تمام این دهه‌ها، از سال ۲۰۰۵، این موضوع را پیش خودم نگه داشته‌ام. قبل از آن، می‌دانستم که روشن‌ضمیر هستم. می‌دانستم که قدرت تشرف دادن دارم. اما در سال ۲۰۲۴، خدا واقعاً مرا مجبور به گفتن کرد. من خیلی مردد بودم. نفس کشیدن راحت‌تر است اگر یک فرد عادی یا فقط یک استاد باشید. لازم به فرار نیست، لازم نیست نگران این بود که مردم دنبالتان کنند یا حتی بطور نامرئی شما را بخورند. همه می‌خواهند لقمه‌ای بخورند، اما نمی‌خواهند برای کمک به خودشان کاری انجام دهند. آنها فقط می‌خواهند از شما چیزی بگیرند، قدرت تان را، برکت تان را. و این برای انرژی معنوی‌تان خیلی آزاردهنده است. اصلا نمیتوانید تصورش را بکنید.

این‌طور نیست که به مردم بگویید یک بودا هستید، بعد آنها حرفتان را باور کنند. یا حتی اگر نصفه و نیمه باور کنند، می‌توانند امتحان کنند، برای فلان چیز و بهمان چیز، انواع چیزهای پیش پا افتاده دعا می کنند. خیلی شما را اذیت می‌کنند و دشمنان بیشتری خواهند آمد، آنوقت مشکلات بیشتری به زندگی‌تان می‌آیند. قبلاً فقط یک استاد بودم و همان هم دردسر و خطرات زیادی داشت، چه رسد به حالا که همه باید بشنوند که من یک بودا هستم. آن موجب سوالات بیشتر، مشکلات بیشتر، شک و تردیدهای بیشتر و انرژی منفی بیشتری می‌شود که به سمت من هجوم می‌آورد. بنابراین من نمی خواستم. نمی‌خواستم در تمام این دهه‌ها به شما دروغ بگویم، یعنی این حقیقت را به شما نگویم، اما من خیلی مردد بودم.

در این دنیا، میدانم که استاد بودن، خودش سختی‌های بسیاری دارد. اگر حرفم را باور نمی‌کنید، بروید از تمام استادان واقعی، مثلا در مکاتب دیگر بپرسید. آنها به شما خواهند گفت. اما آنها آرامش بیشتری دارند چون مجبور نیستند سوپریم مستر تلویزیون را اداره کنند. مجبور نیستند از تمام دنیا مراقبت کنند، آن‌طور که من در شغلم باید این کار را بکنم. من خودم شخصاً به آن رسیدگی می‌کنم. در واقع این وظیفه من نیست. هیچ‌کس این کار را به من محول نکرده. فقط اینکه من نمیتوانم ببینم که همه موجودات هرروز، در زندگی واقعی رنج میکشند، در هرجایی! هر روز گریه می‌کنم، وقتی رنج اشخاص- حیوان را در این دنیا می‌بینم، چه به دست بشر و چه توسط حوادث طبیعی یا تصادفی که برایشان رخ می‌دهد و هیچ‌کس از آنها مراقبت نمی‌کند و از این قبیل چیزها. آه، قلب من هر روز میگرید... این درد واقعاً طاقت‌فرساست. گاهی در تنهایی بسیار بلند گریه می‌کنم. می‌گویم: "خدایا، دیگر طاقت ندارم. لطفا تمام این‌ها را متوقف کن، چون، لطفا دیگر با این همه درد در دنیا مجازاتم نکن."

شما اصلا نمیتوانید تصور کنید یک استاد واقعی بودن یعنی چه. بسیار دشوار است. استاد با همه یکی می‌شود، نه فقط با خدا. با تمام موجودات باادراک یکی می‌شود و دردشان را حس می‌کند. این رنج بسیار عظیم است و نمی‌توان از آن رها شد. چون نسبت به همه نوع احساساتی حساس می‌شوید. حتی اگر شما آن اشخاص- سگ را نشناسید، آن شخص- فلامینگویی که آنجا به دردسر افتاده را هم نشناسید. حتی آن شخص- ببر را هم نشناسید که در قفس کوچک نگه داشته می‌شود و حتی نمی‌تواند در سیرک یا باغ ‌وحش یا هر جای دیگری که نگهش می‌دارند، بچرخد. من حس می‌کنم مثل او هستم، در شرایط او هستم! اگر آن اشخاص- حیوان را در هر موقعیتی ببینم، احساس می‌کنم آن شخص- حیوان هستم. و این رنج هر روز بسیار عظیم است. گاهی نمی‌توانم بخورم، نمی‌توانم بخوابم. خوشبختانه، هنوز مدیتیشن کوان یین را دارم که تا با کمک آن، مقداری "آسیب‌هایم" را التیام بخشم. وگرنه، فکر نکنم می‌توانستم این‌همه مدت در این دنیا دوام بیاورم. خیلی وقت پیش از هم فرو می‌پاشیدم.

و من به شما اعتراف کرده‌ام، که گاهی می‌خواهم سوپریم مستر تلویزیون را تعطیل کنم. چرا؟ چون ذهنم می‌گوید چرا باید برایم‌ مهم باشد وقتی آن‌ها اهمیت نمی‌دهند؟ اگر آن‌ها به زندگی‌شان اهمیت نمی‌دهند، به دنیای خود اهمیت نمی‌دهند، به خانواده‌شان، به کودکان خردسالشان اهمیت نمی‌دهند، و بگذار در تغییرات اقلیمی که مدام در حال وقوع است بسوزند، منظورم گرمایش مداوم آب و هواست، و به خاطر آن، آسیب‌های زیادی در تمام دنیا در حال رخ دادن است. و امروزه مردم با سیل‌ها، رانش زمین، آتشفشان‌ها، زمین‌لرزه‌ها و انواع بلایا بسیار رنج می‌برند. و ژاپنی‌ها حالا آن زمین‌لرزه را دارند اما آن هنوز بزرگترینش نیست. قرار است زمین‌لرزه بزرگتری باشد، اما شاید یک زمین‌لرزه بزرگ دیگر هم در راه باشد.

ما سعی می‌کنیم جلویش را بگیریم. من سعی می‌کنم جلویش را بگیرم، اما همیشه نمی‌توانم، چون انسان‌ها گوش نمی‌دهند، به خودشان کمک نمی‌کنند. فقط به این فکر کنید که چطور کارمای یک نفر می‌تواند کل آسمان را بپوشاند. تصور کنید برای کل دنیا، من باید به چقدر کارما رسیدگی کنم. هیچ‌کسی این کار را نکرده است. هیچ فرد دیگری نمی‌تواند. من فقط دارم با پیروانم صحبت می‌کنم. چون امیدی ندارم کسی به حرف‌هایم گوش دهد یا چیزی که می‌گویم را باور کند. و تا وقتی که نمیرند یا بین مرگ و زندگی دست ‌و پنجه نرم نکنند، احتمالاً به خدا یا چیزی دعا نخواهند کرد. اگر هنوز بتوانند به اندازه کافی انرژی داشته باشند که حتی دعا کنند!

من واقعاً امیدوارم که آنها در امان باشند. این دوره از زندگی، این زمانه، دوره اصلاح، پاکسازی و گزینش است. بهشت خیلی سختگیر خواهد بود که چه کسی، چه روحی به بهشت خواهد رفت، چه روحی به جهنم خواهد رفت یا برای همیشه از بین برود. ولی من به اطراف نگاه می کنم، بنظر نمی‌رسد که انسانها اهمیت دهند. آنها شاید وحشت زده باشند، شاید بترسند، اما از خودشان مراقبت نمی کنند.

فقط یک چیز: از کارمای کشتار دوری کنند، آنوقت در امنیت خواهند بود، ولی آنها گوش نمی دهند. فقط گوشت اشخاص-حیوان را نخورید. از کارمای جنگ، دوری کنید. هرچیزی که با آسیب دیگران مرتبط باشد- از آن دوری کنید. آنگاه زندگی شما امن خواهد بود. فرزندانتان، شما را برای مدت طولانی خواهند دید. و تمام چیزهایی که دارید - اموال، خانه، فرزندان، حساب‌های بانکی، قایق‌های تفریحی بزرگ، کسب‌ و کارهای بزرگ - همه و همه همچنان مال شما خواهند بود. شما آن را از دست نخواهید داد. اما شما باید صادقانه توبه کنید و وگان شوید. همین. از تمام گناهان‌تان توبه کنید و وگان شوید. اگر نمی‌دانید گناه چیست، یا در این زندگی یا زندگی‌های قبلی چه گناهی مرتکب شده‌اید، فقط دعا کنید تا بخشیده شوید. با تمام وجودتان دعا کنید، چنان‌که گویی برای نفس کشیدن به هوا نیاز دارید، درست همان‌طور دعا کنید. انگار نفس کم آورده‌اید. و حالا باید دعا کنید تا بتوانید نفس بکشید. درغیر اینصورت، من راه حل دیگری ندارم.

من خیلی تلاش می‌کنم که همه چیز را برای شما تعمیر کنم. با اینوجود، اگر همکاری نکنید، کافی نیست. بعضی از مردم دارند وگان می‌شوند و من از آنها سپاسگزارم و خوشحالم، و همچنین برای سیاره زمین. به همین دلیل می‌توانیم بهانه‌ای داشته باشیم تا شدت و پیامدهای فجایع را کمتر کنیم. اخیراً می‌بینید که خیلی کمتر شده. با شدت کم‌تر، به تعداد کمتر. تمام آنچه به شما می‌گویم همه حقیقت هستند. اما، البته، باور کردنش برای شما دشوار است، چون عادت کرده‌اید که به مایا، به شر، به شیطانی که شما را احاطه کرده و مسموم می‌کند، گوش دهید. باوجود اینکه من دستورداده ام که تعداد زیادی از آنها دستگیر شوند و در جهنم حبس شوند، ولی تاثیر آنها هنوز باقی مانده. شاید حرف‌های من برایتان بی‌معنی باشد. فقط می‌توانم برایتان اشک بریزم، برایتان دعا کنم.

اما شما باید خودتان غذا بخورید تا گرسنگی‌تان برطرف شود، شما باید دارو بخورید تا بیماری‌تان درمان شود. پزشک نمی‌تواند دارو را بجای شما بخورد، هر چقدر هم که پزشک خوبی باشد. یک مرد ثروتمند نمی‌تواند همه چیز را برایتان بخورد، مهم نیست چقدر غذا در خانه‌اش داشته باشد و چقدر بخواهد به شما بدهد. برای اینکه گرسنگی تان را متوقف کنید، باید خودتان غذا بخورید. به همین ترتیب- شما باید پرهیزگار باشید. باید توبه کنید و وگان باشید. همین. اینها فضایلی هستند که شما الان به آنها نیاز دارید، آن قدرتی است که نیاز دارید برای مقابله با همه این حملات ناشی از پیامدهای کارمایی، که حتی آنها را نمی‌بینید. مشکل همین است. من نمی‌تونم برای شما اجی مجی کنم.

من در مورد همه چیز خیلی واضح صحبت می‌کنم و شاگردانم هم شهادت‌های زیادی می‌دهند تا به شما اطلاع دهند که من شما را فریب نمی‌دهم و آنها واقعا آنچه را که به آنها قول داده بودم، دارند. آنها به بهشت، سرزمین بودا می‌روند، همانطور که شما به سوپرمارکت می‌روید. خب، البته که شما هر روز به سوپرمارکت نمی‌روید. آنها هم همه ی این مکاشفات را هر روز ندارند. اما اغلب، فقط مکاشفاتی که می‌بینند، نیست، بلکه زندگی‌شان بهتر- راحت‌تر، با روشن‌ضمیری بیشتر، پرهیزگارانه‌تر شده و از نظر اخلاقی و جسمی راضی‌تر هستند.

استاد محترم و عزیز و تیم سوپریم مستر تلویزیون، امروز میخواهم تجربه درمورد پیشرفت درونی ام را به اشتراک بگذارم. در ۱۰ سپتامبر ۲۰۲۲، روز "جشن ماه"، که "روز معلم" نیز بود، در حین مراقبه، دیدم که پوسته بیرونی ام شکسته شد و نیلوفرهای طلایی زیادی از قلبم ظاهر شدند. دیدم که قلبم باز شده، و سرشار از نور و عشق شد. شکرگزاری و شفقتم، سرانجام پس از تجربه انواع امور دنیوی، رشد کرد. قلبم ذوب شد و به "اقیانوس عشق"، پر از "عشق" بازگشت. نور آبی گرم و روشنی را دیدم و قلبم گرم و قوی شد. دایره های هفت رنگ نور و هزاران دست و چشم را دیدم که از قلبم بیرون آمدند. درقلبم، انگار آتش بازی جریان داشت، همه چیزهایی که میدیدم بسیار فوق العاده بود. موجودات بی‌شماری را دیدم که آزاد میشوند و به سرزمین بودا می روند و مدام صدایی به من می گفت: "همه چیزهای شگفت‌انگیز در راه هستند." استاد محترم و عزیز و تیم سوپریم مستر تلویزیون، مجددا از شما سپاسگزارم. "یو-شیانگ" از چین

استاد گرانقدر و مهربانم، از کودکی با رفتن به معابد، خواندن سوتراها و ذکر نام بودا آشنا بوده‌ام. با اینکه زندگی دنیوی من همواره پربار بوده است، اما در عمق وجودم همیشه اشتیاقی وصف‌ناپذیر را احساس کرده‌ام. به لطف استاد و خداوند متعال، سعادت داشتم که با تعالیم استاد آشنا شدم و به متُد کوان یین متشرف شدم. فقط در آن زمان متوجه شدم که این همان چیزی بود که روحم در تمام مدت به دنبالش بود. پس از دریافت تشرف به متُد کوان یین، تجربیات معنوی عمیقی داشتم. چیزهایی که فقط در متون مقدس بودایی شنیده بودم یا خوانده بودم را اکنون می توانستم مستقیماً تجربه کنم.

یک بار، در حالی‌که با متُد کوان یین مدیتیشن می کردم، دیدم که حضرت شاکیامونی بودا با وقار فراوان ظاهر شد و نور او به شکل درخشانی می درخشید. سپس، او با لبخندی شاد و باشفقت، به مایتریا بودا تبدیل شد. در آن بدن دارمای مایتریا بودا، استاد با موهای بلند طلایی ظاهر شد، کالبد طلایی او در میان پرتوهای بی‌شمار نور می درخشید، مانند هزاران خورشید که با هم می‌درخشند. این تجربهٔ درونی باعث شد متوجه شوم که استاد، تجسم حضرت شاکیامونی بودا و نیز مایتریا بودا روی زمین است که آمده تا موجودات باادراک را از رنج و‌ بدبختی نجات دهد.

یک بار دیگر در حین رانندگی، شاخه درخت بزرگی را دیدم که در آستانهٔ شکستن بود. در آن زمان استاد به بشریت در مورد حوادث بالقوه خطرناک هشدار می داد و من نگران بودم که اگر شاخه درخت سقوط کند، ممکن است به عابران آسیب برساند. در آن لحظه، استاد را دیدم که از بالا بعنوان پادشاه گرداننده-چرخ دارما ظاهر شد، که نور درخشانی را می‌تاباند تا از من و همه کسانی که در آن مسیر خطرناک هستند محافظت ‌کند.

ملاقات با استاد و تشرف به متُد کوان یین گرانبهاترین هدیه زندگی من است. استاد تعلیم داده است که فرصت دریافت تشرف، ارزشمندترین چیز در طول زندگی بشر است و من عمیقاً درک می‌کنم که هیچ چیز در این دنیا نمی‌تواند با افتخار دریافت این هدیهٔ تشرف از استاد مقایسه شود. هر چقدر هم که انسان در زندگی به ثروت یا موفقیت دست یابد، نمی تواند با سعادت شاگرد استاد بودن و رهایی از سه قلمرو قابل مقایسه باشد. اکنون، تمام تلاشم را می کنم تا مدیتیشن کنم، به تعالیم استاد گوش دهم و طبق دستور ایشان با تمام قلبم به دیگران خدمت کنم.

هیچ کلمه ای نمی تواند به طور کامل احترام و قدردانی عمیقی را که نسبت به استاد احساس می کنم بیان کند. باشد که بهشت‌های والا و نگهبانان قدرتمند همیشه استاد را در آرامش و سلامتی حفظ کنند. من صمیمانه امیدوارم که دنیای وگان به زودی به واقعیت تبدیل شود و روزی، این افتخار را داشته باشم که استاد را در این قلمرو زمینی ملاقات کنم. با احترام عمیق و سپاسگزاری همیشگی از شما، شاگردتان "فونگ چی" از آولاک (ویتنام)

بیشتر از این نمی‌توانم به شما بگویم. شما باید با آنها به درون بروید تا ببینید من چه کسی هستم و چه کاری می‌توانم برایتان انجام دهم. اما در بیرون، من فقط به شما می‌گویم، اما بنظر می آید باور نمی‌کنید، بنابراین کار زیادی انجام نمی‌دهید.

امروزه تعداد زیادی افراد وگان وجود دارند، بیشتر هستند. به همین دلیل می‌توانیم از آن بعنوان بهانه‌ای برای کمک به شما استفاده کنیم، چون آن، انرژی مثبت، انرژی مفید، انرژی بقا، انرژی شفابخش تولید می‌کند و جهان را نجات می‌دهد، زندگی شما را نجات میدهد. همه اینها انرژی بسیار مثبتی هستند. پس، اگر آنها توبه کنند و وگان شوند و از جانشان بترسند و واقعاً توبه کنند و سریع وگان شوند، آن انرژی، آنها را قادر می‌سازد تا انرژی ِما را دریافت کنند، چون تقریبا انرژی یکسانی خواهد بود. تا آنها بتوانند کمک ما، کمک از بهشت‌ها و کمک از من، بعنوان یک بودا را دریافت کنند. من این‌ها را برای خودستایی نمی‌گویم. فقط می‌گویم تا بدانید که چرا من قدرت دارم. من اکنون با خدا یکی هستم. یعنی مدت‌هاست این‌گونه بوده‌ام، فقط حالا رسمی‌تر شده، چون خدا مرا مجبور کرد این را بگویم.

Photo Caption: پیشکش ِآنچه در توان است به بهشت ها

دانلود عکس